English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4803 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
time in U ادامه بازی پس از توقف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
continuous U آنچه بدون توقف ادامه یابد
run on U ادامه دادن متن بدون توقف
stoppage of the game U توقف بازی
carry one's bat U تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
play out one's option U ادامه بازی در تیم پس ازپایان قرارداد بدون قراردادجدید
hold over U به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
shinny U بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat U بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
misplay U بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
dib U ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
to make a trick U با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
shinney U بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic U امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade U نمایش لال بازی ودلقک بازی
stand fast U فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
Bureaucracy . Red tape . U کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
going on U ادامه
resumption U ادامه
continuation line U خط ادامه
continuance U ادامه
continuation U ادامه
for a continuance U برای ادامه
keeps U ادامه دادن
hang on <idiom> U ادامه دادن
run on U ادامه دادن
extend U ادامه دادن
to carry on U ادامه دادن
hold good <idiom> U ادامه دادن
furthers U ادامه دادن
extending U ادامه دادن
furthering U ادامه دادن
furthered U ادامه دادن
further U ادامه دادن
extends U ادامه دادن
keep up <idiom> U ادامه دادن
keep U ادامه دادن
go on <idiom> U ادامه دادن
go along <idiom> U ادامه دادن
take up U ادامه دادن
continuable U قابل ادامه
to run on U ادامه داشتن
to take up U ادامه دادن
bring on U ادامه دادن
discontinues U ادامه ندادن
discontinuance U عدم ادامه
to keep on U ادامه دادن
continue statement U حکم ادامه
continuant U ادامه دهنده
to drag on or out U ادامه دادن
continuation card U کارت ادامه
continuative U ادامه دهنده
reopen U ادامه دادن
keep on U ادامه دادن
discontinuing U ادامه ندادن
continues U ادامه دادن
carry on U ادامه دادن
continue U ادامه دادن
carry-on U ادامه دادن
reopens U ادامه دادن
reopening U ادامه دادن
hold on U ادامه دادن
to follow U ادامه دادن
reopened U ادامه دادن
duration U مدت ادامه
discontinued U ادامه ندادن
to continue U ادامه دادن
over run U ادامه به کاردادن
discontinuation U عدم ادامه
discontinue U ادامه ندادن
bide U بکاری ادامه دادن
continuator U ادامه دهنده مستمر
sustaining U نگهدارنده ادامه دهنده
keep the home fires burning <idiom> U اجازه ادامه دادن
live on U بزندگی ادامه دادن
contd U مخفف ادامه یافته
inability to box U ناتوان از ادامه دادن
continuation U عمل ادامه دادن
transattack period U مدت ادامه تک اتمی
viability U امکان ادامه حیات
thwart U ادامه دادن یا کشیدن
thwarted U ادامه دادن یا کشیدن
fall behind <idiom> U درمانده از ادامه راه
tracked U ادامه گوی در مسیربولینگ
tracks U ادامه گوی در مسیربولینگ
track U ادامه گوی در مسیربولینگ
to press ahead with U با زور ادامه دادن
dashed U مسیری را ادامه دادن
dashes U مسیری را ادامه دادن
to set on U با زور ادامه دادن
dash U مسیری را ادامه دادن
dwell at U به تیراندازی ادامه دادن
detainer U حکم ادامه توقیف
dwell at U اتش را ادامه دادن
shorthanded U ادامه با بازیگر کمتر
follow-through U ادامه حرکت پس از ضربه
follow-throughs U ادامه حرکت پس از ضربه
go head U ادامه بدهید بفرماید
touch in goal line U ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
hang on U ادامه دادن دوام داشتن
keep up with <idiom> U به شکل قبل ادامه دادن
i took up where he left U از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
border break U ادامه محوطه نقشه تا حاشیه ان
give someone the green light <idiom> U اجازه ادامه به کار رادادن
stick it out <idiom> U طاقت آوردن ،ادامه دادن
robust U که کار را پس از خطا ادامه میدهد
Keep moving! U ادامه بده [بدهید ] به راه!
go on U سخن خود را ادامه دهید
topspin U ادامه حرکت چرخش توپ
maintained U ابقا کردن ادامه دادن
maintain U ابقا کردن ادامه دادن
resumed U چکیده کلام ادامه یافتن
robustly U که کار را پس از خطا ادامه میدهد
extrapolations U ادامه روند تعمیم دهی
extrapolation U ادامه روند تعمیم دهی
resume U چکیده کلام ادامه یافتن
runs U دوام یافتن ادامه دادن
maintrain U ادامه دادن عقیده داشتن
run U دوام یافتن ادامه دادن
resumes U چکیده کلام ادامه یافتن
resuming U چکیده کلام ادامه یافتن
maintains U ابقا کردن ادامه دادن
viability U قدرت ادامه زندگی پس از تولد
discounting match U ادامه ندادن به مسابقه کشتی
Gothic Survival U [ادامه عنصر سبک گوتیک]
pull off U باوجود مشکلات بکارخود ادامه دادن
continue port/starboard U چرخش به سمت چپ یا راست را ادامه دهید
resumptive U ادامه دهنده دوباره بدست اورنده
to keep the field U جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
There's more to come. <idiom> U باز هم هست. [هنوز ادامه داره]
border break U ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان
I can't go on any longer. U من دیگر نمی توانم ادامه بدهم.
pick up <idiom> U ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
to rumble on [British E] U ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
There's no need to elaborate. U لازم نیست که شما در ادامه چیزی بگید.
head pole U تیری که از پشت اسب تاکنارسرش ادامه دارد
inviable U عاجز از ادامه بقا در اثرساختمان نژادی و ارثی
let (something) ride <idiom> U ادامه دادن بدون عوض شدن شرایط
long haul <idiom> U مدت درازی بین کاری که ادامه داد
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
to continue one's progress U پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
extends U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
supersedeas U دستور موقت دادگاه در موردخودداری از انجام یا ادامه کاری
extending U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
set in <idiom> U تغییرات آب وهوا شروع وممکنه ادامه داشته باشد
extend U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
syncope U توقف
stop U توقف
flag stop U توقف
suspension of payment U توقف
stopple U توقف
parked U توقف
suspension U توقف
halts U توقف
stopping U توقف
stops U توقف
stoppage U توقف
stoppages U توقف
halted U توقف
suspensions U توقف
halt U توقف
park U توقف
stop code U کد توقف
stopped U توقف
parks U توقف
commorant U توقف
cessation U توقف
interrupting U توقف
interrupts U توقف
pausing U توقف
pause U توقف
paused U توقف
interrupt U توقف
pauses U توقف
tarriance U توقف
interruption U توقف
interruptions U توقف
stand U توقف
insolvency U توقف
increments U افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
recoverable error U نوع خطا که امکان ادامه اجرای برنامه پس ازرویدادن ان میدهد
down U توپ اسکواش دو بار به زمین خورده ناتوان از ادامه مبارزه
increment U افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
stay U توقف مکث
break point U نقطه توقف
lay-by U منطقه توقف
parked U محل توقف
lay by U منطقه توقف
carport U توقف گاه
come down gracefully U توقف منضبط
break key U کلید توقف
hemostasis U توقف خونریزی
Recent search history Forum search
1A donkey was lame so the man leading him was mocked for not using him,so he rode the donkey and was told he was cruel for riding a lame donkey.
1i have a dare foryou.are you willing to take it?
1i wish to wish the wish the wish you wish to wish the wish
1coffee table conversation piece
1playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
1she kept the polite small talk going.
1offshoring
1continue on
1continue
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com